یا رب زندگی در این دنیا برایم به سان پر زدن پرنده ای در قفس می ماند . به یاد دارم تو به من پرواز را آموختی مگر غیر از این است؟
بارالهی تو با من چه میکنی خود پرواز می آموزیم و در قفس جایم می دهی این چه سری است که هر چه می گردم و می جویم چیزی نمی یابم این چه رازی است که فقط تو می دانی ؟ بار الهی من تحمل این قفس را ندارم پرهایم شوق پرزدن دارند و در آرزوی وصال اینطور شاداب مانده اند بارالهی یا پر هایم را بگیر یا مرا از این قفس رها کن
دگر ملول و خسته ام از این پر زدن های بی سر انجام و رفتن پی سراب ها ...
بارالهی از این قفس رهایم کن(دل نوشته های من)

نظرات شما عزیزان:
|